شما که مرا میخواهید - شاعرِ کوچک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...

 

بلندگوی حسینیهء سید الشهداء از صبح دارد نوحه پخش میکند

میگویند فردا اربعین است ولی با خود می گویم اگر اربعین است پس چرا در خانه هستم ؟

یعنی باز نشد ؟

انگار فعل جمله به من پوزخند می زند !

با خود می گویم ابنکه گشایشی در کارم نیست و هربار که به سمت ِ شما میدوم و باز جا می مانم

نه اینکه شما نخواهید

نه نه !

میدانم که تقصیر از من است وگرنه شما ... اصلا مگر میشود شما نخواهید ؟!

آقای مهربانم

همین که می توانم در عزای شما بروم و بنشینم و گریه کنم برای من بس است  .. کرب و بلا باشد برای خوبان

 

بالاخره می شود که روسیاه ترین آدم هم کربلایی بشود 

شاید منهم !

 

آخر میدانم  ، شما که مرا می خواهید ...

 

___________

+ راستی همین هم برایم کافیست ..



الصاق شد به : دست نوشت، دل نوشت

+ نوشته شده در  سه شنبه 94/9/10ساعت  4:19 عصر   توسط ری‌را  ارسال نظر


 

ابزار وبمستر

MeLoDiC