با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+درها بسته و کوچهها مغموماند.
اينجا
چشم کدام خسته از آواز من
خواهد گريست؟
سفر به نام تو، خانه
خانه به نام تو، سينه
سينه به نام تو، رگبار.
سيدعليصالحي
+به ياد داشته باش
که روزها و لحظهها هيچگاه باز نميگردند
به زمان بينديش، و شبخون ظالمانهي زمان:
زمستان طولاني و سخت در پيش خواهيم داشت
زمستاني که از ياد نخواهد رفت
ديگر چه ميتوانم گفت
جز اينکه لباسهاي زمستانيات را فراموش نکن.
سمفوني مردگان|عباس معروفي
+پرسه در مردادماه 10
امروز به ديدارت آمدم
بگو بعد از چندسال و چندماه بود؟
هيچ مرا بغض امان نداد،
تنها خيره به عکسمان شدم
و بارها اشک و حرفهايم را پس زدم،
عاقبت هم فرار کردم...
راه بازگشت، در کوچهاي تنگ
کودکي ِ خود را ديدم که گفت سلام!
آرام پاسخ دادم
سلام!
من غمگينانه هنوز همانم...
ريرا
+امشب هم داستان غمگينيست
باورت ميشود
باز کسي
نيست
فعل زيستن من، زندگي کردن نيست
تاوان دادن است
من تاوان دادن ميکنم
و تو چه ميداني؟
از غمهايم
از ترسهايم
از لرزش اشکي در چشمانم.
به چه دچار شدهام؟
به عذاب وجداني که خورهي جانم است
به تاوان دادن بدون گناه
به زندگي کردن
بدون تو؟
هيس!
فقط مرا بخوابان
نميداني به چه اندازه خسته هستم
و چه اندازه
خسته خواهم شد ...
ريرا
+اگر غمگين در مقابل ِ تو بايستم
و از غمم برايت بگويم،
تو چه مي فهمي؟
همچنان وقتي که براي تو از جهنم ميگويند
آيا تو گرما و دردناک بودن ِ آن را
درک خواهي کرد؟
فرانتس کافکا