بسم رب الشهداء
عزت امروز اسلام و مسلمین ثمره خون شهدا است .
امام خامنه ای (مدظله العالی)
روز اول _ پاوه
یادمان شهدای پاوه
راوی پاوه تمامی اتفاقات پاوه را برایمان به تصویر کشید
دلاوری های شهید چمران و ایستادگی شجاعانه مردم تا آخر و هم چنین جنایات و درگیری ها در پاوه
و نحوه ی به شهادت رساندن مردم ، واقعا وحشتناک بود
شهر پاوه شهری بسیار زیبا بود .. پاوه شهر هزار ماسوله ایران
شب را در پادگان توحید گذراندیم و صبح روز بعد به مقصد یادمان شهدای بازی دراز از پادگان خارج شدیم
روز دوم _ در راه
کربلا کاش من مسافرت بودم ... آه
روز دوم _ بازی دراز
یادمان شهدای بازی دراز
روای مان میگفت اینجا سکوی پرواز هست ، سکوی پرواز
وقتی که به دیدار شهدای گمنام می شتافتیم در بین راه به نفس نفس افتادیم تا جایی که دیگر
زانوان هم یاری مان نمیکرد و همانجا بر زمین میافتادیم و ..
و صدای گریه بود که از گوشه کنار گوش میرسید ... همین خود یک روضهء تمام بود
راوی میگفت اینجا فرمانده امام زمان (عج) بوده ، اینجا بوی غربت میدهد
روای میگفت وقتی که بالا می آمدید پا روی خون شهدا گذاشتید ، شهدا دعوتتان کردند ولی زمان ِ برگشت
دیگر پا روی خون شهدا نگذارید .. نگذارید
روز دوم _ پادگان ابوذر
پادگان ابوذر ، دوکوهه ی غریب ِ غرب
سلام بر ابوذر و سلامی به زیبایی خدا و ملائکه اش بر تمامی شهیدان در خاک خفته اش
سلام بر ترکش های به جا مانده بر ساختمان های دلشکسته ی ابوذر که با بغضی در گلو خاطرات خنده ی بسیجیان عاشقش را مرور می کند
ای پادگان عشق! ای ابوذر درود بر گریه های شبانه ات که در فراق عزیزانت می ریزی
ای قطعه مطلق عشق! تو صاحب ناگشوده ترین اسرار شهیدان و رزمندگانی ...
(از پادگان ابوذر)
از ابوذر فقط باید در ابوذر سخن گفت و بس
روز دوم _ مطلع فجر گیلانغرب
یادمان شهدای مطلع فجر
روای میگفت همه باید بالا بیایند باید تشنه بشوید باید از نفس بیافتید .. در راه ذکر بگوید
آه که تشنگی! آه که تشنگی! .. راحت نگذریم از اینهمه
روز دوم _ بیمارستان سوسن قصرشیرین
از اینجا که ..
روز دوم _ مرز خسروی
این در را که رویمان باز کردند .. مرز ایران_عراق
آنطرف اجازه ی عکسبرداری یا فیلمبرداری نداشتیم .. حس بی نظری بود
عده ای زمین افتاده و گریه میکردند
عده ای از در نرده ای مرز ایران با حسرت آن سو را نگاه میکردند
عده ای نوحه می خواندند و عده ای سینه می زدند .. عده ای هم هیچ نمیکردند ، هیچ
.. تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم ..
روز آخر _ مرصاد
و یادمان شهدای مرصاد
که با ورود ناگهانی خادمان امام رضا غافلگیر شدیم برای یک لحظه همه در بهت فرو رفتند
همه ما از اینکه در مراسم خادمان امام رضا در شهرمان نبودیم ناراحت بودیم که اینگونه جبران شد
راوی مرصاد به صورت کامل عملیات مرصاد را روایت کرد
و در آخر فیلم ورود منافقان و در نهایت پیروزی جمهوری اسلامی ایران را تماشا کردیم
روز آخر _ و بازگشت ..
____________________________
+ مجبور به کم کردن کیفیت ها عکس ها شدم که زودتر بارگیری بشند
+ به یاد همتون بودم
+ از همه عاملان و مسئولان این سفر هم تشکر میکنم
+ میلاد شاه ِ خراسان ، امام رضا (ع) مبارک باد
+ نوشته شده در یکشنبه 95/5/24ساعت 2:48 عصر   توسط ریرا ارسال نظر