با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+[تلگرام]نگرانم نبودنم را عادت کني دگر
دلتنگ من نشوي نگيري از من خبر
هر شب از خيال تو نه خواب
که مرا غم مي بَرَد تا به سحر
بيا و پاي غم هايت در دلم بنشين
ساده از چراغ قرمز زندگي ات نَگُذر
هر دقيقه فکرت را مي کنم تو هم
گاهي به "آن" مشترک بکن نظر
من تا به ظهر روز پنجم رسيده ام
با آمدنت شادم ساز از اين سفر
ري را
+پرسه در مرداد ماه 6
گرچه من،"آن" و زمان هر سه گذشته ايم
ولي مي نويسم
شُکوه صبح آن روز را؛
هنوز اندک زماني از گشودن چشم هايم در صبح آنروز نگذشته بود
که خيره ماندم به
آن نيم خط
کم کم لبهايم کش آمدند و ..
در آغاز خنده ام آمد اما کمي بعد آنقدر خوشحال شدم
آنقدر که.. آخ!
***
مردادجان ديدي که اشتباه نکردم
هرگز "او" را نرنجاندم
کل آن نيم خط
کل لبخندهاي آن روزم
نه!
من هرگز خود را فريب نمي دهم
ري را
+پرسه در مرداد ماه 8
مردادجان
چگونه گذشتي؟
براستي که من به مستي از غم ميمانم
که تمام ِ شب را ديوانه وار گَشته و خنديده است
اما صبح روز بعد
چشمان ِ سرخ او دوباره به رخ ميکشد
اين فراموشي ِ بي اثر را ..
***
اين دقايق آخر را
مبهم هستم، کلمات زير بار نميروند و جمع نميشوند
فقط مينويسم و پاک ميکنم
خسته ام و هيچ حوصله ندارم، فقط ميخواهم
چشمانم را ببندم
و يک سکوت ِ کشدار باشد
و تاريکي مطلق.
ري را